به سوی خدا
شناخت ادیان مذهبی

 اگر عصمت امری اعطایی است،آیا مصونیت پیامبران و امامان از گناه،جبری نخواهد بود؟در این صورت،دلیل برتری آنان بر سایر انسان ها چیست؟

جبری یا اختیاری بودن عصمت،اولین و مهم ترین پرسشی است که این مسئله،پیش چشم خردمندان می نهد؛چرا که ارزش آدمی به ارده ی آزاد و اختیار اوست و جبری انگاشتن عصمت،معصومان را به ماشین خودکاری تبدیل می کند که نه شایسته

الگو شدن برای دیگران اند، و نه سزاوار پادش فراوان.

اختیار آمد عبادت را نمک            ورنه می گردد به نا خواه این فلک

گردش او را نه اجر و نه عقاب      که اختیار آمد هنر وقت حساب

جمله عالم خود مسیح آمدند      نیست آن تسبیح جبری مزدمند

راه حل این مشکل ساده است:سیر اختیاری انسان دو رکن اساسی دارد:علم و اراده.اگر دچار مصیبت می شویم،یا نسبت به زشتی گناه آگاهی کامل نداریم،یا اراده ی قوی برای ترک آن در خود نمی یابیم.هر چه این دو عامل تقویت شوند،دایره ی گناهان آدمی،تنگ تر و تنگ تر خواهد شد.معصومان کسانی هستند که هم از نظر شناخت،چنان اند که زشتی و ناپسندی هر کار بدی را به چشم می بینند و هم به لحاظ اراده،چنان قدرتی دارند که طوفان غرایز حیوانی،عنان اختیار را از کف آنان نمی رباید.همه ی ما مر تبه ای از چنین مصونیت هایی تجربه کرده ایم؛برای مثال،خوردن برخی نجاسات،حتی به فکر هیچ عاقلی هم خطور نمی کند،چه رسد به اینکه جامه ی تحقق بپوشد.اما مسئله به همین جا خاتمه نمی یابد؛پرسشی که هنوز ذهن آدمی را به خود مشغول می دارد،این است که چرا علم و اراده ی آن چنانی،در انحصار گروه اندک است؟درست است که راه حل ذکر شده مشکل اختیار معصومین را چاره می کند؛اما همچنان،دلیل برتری آنان بر سایرین،بی پاسخ مانده است.پیامبر و امام معصوم،گناه را همچون ماده ی سمی می بیند؛از این رو،فکر آن را نیز در سر نمی پروراند.ما نیز اگر چنان علم و اراده ای داشتیم،واجد صفت عصمت می شدیم.

فیض روح القدوس ار باز مدد فرماید                  دیگران هم بکنند آنچه مسیحا کرد

این پرسش اساسی که گاه از آن با عنوان «موهبتی بودن عصمت»یاد می شود،با پاسخ های منفی مختلفی رو به رو شده باشد.یکی از آن ها که در تایید آن،از روایات مختلفی می توان سود جست،راه حل این مشکل را در علم پیشین الهی جستجو می کند؛به این بیان که خداوند پیش از از آفرینش آدمیان،با علم ازلی خود می دانست که گروهی از آنان،بیش از سایرین،از اختیار خود بهره می گیرند و حتی اگر موهبت های ویژه نیز به آنان نرسد،با اعمال اختیاری خود،سر آمد همگان خواهند شد.این منزلتی که اینان با سیر اختیاری خویش بدان می رسیدند.سبب شد که خداوند،مو هبت ویژه ی خویش را به آنان عطا کند ایشان را از علم و اراده ا برخوردار کند که به واسطه ی آن،به مصونیت کامل برسند و در پرتو آن،راهنمایانی مطمئن برای همه ی افراد بشر شوند.

به عبارت دیگر،دلیل اعطای چنین موهبتی،علاوه بر پاداش به خود آنها،فراهم کردن وسایل هدایت برای سایر انسان هاست.این نکته را می توان به خوبی از فرازهای آغازین دعای ندبه فهمید.همچنین،در روایتی از امام صادق(ع)درباره ی موهبت های ویژه ی پیامبران چنین آمده است:«از آنجا که خداوند به هنگام آفرینش پیامبران،می دانست که آنان از او فرمان برداری کرده و فقط او را عبادت می کنند و هیچ گونه شرکی روا نمی دارند.(از موهبت های ویژه ی خویش،برخوردارشان ساخت.)پس اینان به واسطه ی فرمان برداری از خداوند،به این کرامت و منزلت والا رسیدند.»


نوشته شده در تاريخ جمعه 18 شهريور 1390برچسب:, توسط ناشناس

 1.مفهوم عصمت

 

واژه ی عصمت از چه زمانی در معنای امروزی آن به کار رفته است؟

عصمت در لغت به معنای منع کردن و بازداشتن است و به همین معنا،در برخی آیات و روایات به کار رفته است:«امروز در برابر فرمان خدا هیچ نگاه دارنده ای نیست؛مگر کسی که (خدا بر او)رحم کند.»(هود،43)یعنی،تنها رحمت اوست که مانع از عذاب می شود.«خدا تو را از (گزند)مردم نگاه می دارد.»(مائده،67) نیز،«تقوای الهی (از آلودگی به گناه)بازتان می دارد.»گفتنی است که بازداشتن و منع کردن،همواره با جبر و اکراه همراه نیست؛بلکه برای کسی که به پند و اندرز بسنده کرد و دایره ی اختیار دیگری را تنگ نمی کنید نیز،می توان این واژه به کار گرفت.

به علاوه، از دیدگاه آیات و روایات،پیامبران و امامن(ع)از هر گونه گناه و خطایی در امان اند.برای بیان این حقیقت،الفاظ وتعابیر گوناگونی به کار رفته است که واژه ی «عصمت» نیز یکی از آن ها ست؛چنان که پیامبر اکرم(ص) می فرمایند:«من و علی و حسن و حسین و نه نفر از فرزندان حسین پاک و معصوم هستیم.»امیر مومنان علی (ع)،نیز با اشاره به این حقیقت که خدای حکیم را نشاید که به اطاعت و پیروی همه جانبه از کسی فرمان دهد که از آلوده شدن به گناه در آمان نیست،می فرمایند:«دلیل آنکه خداوند مردم را به اطاعت (همه جانبه)از پیامبر می خواند،آن است که وی پاک و معصوم است و به گناه فرمان نمی دهد.).

این ها،تنها،نمونه ای است از روایاتی که پیشینه ی کاربرد واژه ی عصمت را می نمایانند و بر این پندار خط بطلان را می کشند که پیدایش این اصطلاح،سال ها پس از ظهور اسلام و در زمان رواج اندیشه های کلامی بوده است با این همه،برای بهره گیری از معارف دینی،نباید تنها از واژه هایی سراغ گرفت که به تدریج در معنای امروزی شان به کار رفته یا در این معانی رواج یافته اند.قرآن کریم،بی آنکه واژه ی عصمت را به کار گیرد،با بیان های گوناگون،دامان انبیا و اولیا را از هر گونه گناه و خطایی می زداید.پیامبر اکرم اسلام(ص)و امیر مومنان(ع)نیز،افزودن بر این واژه بر این واژه،تعابیر دیگری به کار می برند که در رسایی و گویایی،چیزی از آن کم ندارد؛چنان که پیامبر اکرم(ص)در تفسیر آیه تطهیر می فرمایند:«من و اهل و بیتم از گناه پیراسته ایم.»


نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 17 شهريور 1390برچسب:, توسط ناشناس

 .حضرت رضا (ع) در خصوص مسئله ی رجعت چه بیاناتی دارند؟

 

روزی مامون از امام رضا(ع) پرسید:«ای ابالحسن،نظر شما دربارهی رجعت چیست؟»امام در پاسخ فرمودند:«اعتقاد صحیحی است و این رجعت (مسئله ی جدیدی نیست و )در امت های گذشته نیز بوده و در قرآن نیز آمده است(مثل قصه ی عزیز و کسانی که از ترس مرگ، از خانه هایشان فرار کردند...).

جدم رسول خدا فرمود که هر چه در امت های گذشته روی داده است،در این امت نیز روی خواهد داد.هر گاه مهدی که از فرزندان من است، ظهور کند،عیسی با وی نماز خواهد گزارد.نیز،خحضرت رسول فرمودند:اسلام در آغاز،غریب بود و بار دیگر خواهد شد و خوشا به حال غریبان. پریسدند:یا رسول الله،بعد از آن چه خواهد شد؟فرمودند:حق، به حق دار خواهد رسید». 


نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 17 شهريور 1390برچسب:, توسط ناشناس

 6.آیا رجعت امری همگانی است یا خاص برخی؟

 

پدیهی رجعت امری همگانی نمی باشد و منحصر به جمعی از مومنان راستین و مشرکان محض خواهد بود.بهترین دلیل بر این گفته،حدیثی از حضرت صادق(ع)است:«به درستی که رجعت برای همه نیست،بلکه به جمعی خاص اختصاص دارد.رجعت نمی کنند،مگر مومنان راستین و مشرکان فرو رفته در شرک محض؛غیر از آنان،هیچ کس به دنیا باز نمی گردد.»

البته روایات فراوانی به صورت ویژه،خبر از رجعت افراد خاصی داده شده است.به صورت اختصار می توان به برخی اشاره کرد:امام حسین (ع) را اولی رجعت کننده و برای مولا علی (ع) رجعت های متعددی ذکر کرده اند.ائمه به صورت خصوصی به برخی یاران خود بشارت رجعت داده اند.برخی روایات می گوید انبیای گذشته رجعت خواهند کردو پیامبر به همراه معصومین(ع) رجعت می کنند.


نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 17 شهريور 1390برچسب:, توسط ناشناس

 توی یه دانشگاه دانشجویی به استادش گفت:استاد اگر شما خدا  را به من نشان بدهید عبادتش می کنم تا وقتی خدا را  نبینم اورا عبادت نمی کنم. استاد به انتهای کلاس رفت وبه آن دانشجو گفت آیا مرا می بینی؟ دانشجو پاسخ  داد: نه استاد وقتی  پشت به من باشید مسلما شما را نمی بینم.استاد کنار او رفت  نگاهی به اوکرد وگفت: تا وقتی به خدا پشت کرده باشی او را نخواهی دید!!!


نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 17 شهريور 1390برچسب:, توسط elina

 *شیطان..*

 دیروز شیطان را دیدم ، در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود ،فریب می فروخت. مردم دورش جمع شده بودند. هیاهو می کردند وهول می زدند  و بیشتر می خواستند.توی بساطش همه چیز بود غرور،حرص ، دروغ ،جاه طلبی ... .هرکس چیزی میخرید و در ازایش چیزی می داد. بعضی ها  تکه ای از قلبشان را و بعضی پاره ای از روحشان را. بعضی ایمان  را  می  دادند و بعضی آزادگی را. شیطان می خندید و دهانش بوی گند جهنم می داد. حالم را به هم می زد. دلم می خواست همه ی نفرتم را توی  صورتش تف کنم.انگار ذهنم را خواند . موذیانه خندید و گفت: من با کسی  کاری ندارم  و آرام نجوا می کنم . نه قیل و قال میکنم نه کسی را مجبورمی کنم که چیزی از من بخرد. می بینی ! آدم ها خودشان دور من جمع می شوند.

 آن وقت سرش را نزدیک آورد و گفت : البته تو  با آنها فرق می کنی . تو زیرکی ومومن .زیرکی و مومنی آدم را نجات میدهد.این ها ساده اند و گرسنه و به جای هر چیزی فریب میخورند.

از شیطان بدم می آمد . اما حرف هایش شیرین بود . گذاشتم حرف بزند و او هی گفت و گفت و گفت.ساعت ها کنار بساطش نشستم. تااین که چشمم به جعبه ی عبادت افتاد که لا به لای چیزهای دیگر بود.

دور از چشم شیطان آن را  برداشتم و در جیبم گذاشتم و با خود گفتم بگذار یک بار هم که شده کسی چیزی از شیطان بدزد. بگذار یک بار هم او فریب بخورد.

به خانه آمدم و در کوچک جعبه راباز کردم توی آن اما جزغرور چیزی نبود. جعبه از دستم افتاد و غرور توی اتاق پخش  شد ، فریب خورده بودم ،فریب.دستم را روی قلبم گذاشتم،قلبم نبود. فهمیدم که آن را کنار بساط  جا گذاشته ام . تمام راه را دویدم، تمام راه  لعنتش  کردم، تمام راه خدا خدا کردم .می خواستم یقه ی نامردش را بگیرم عبادت دروغیش را به سرش بکوبم و قلبم را پس بگیرم. به میدان رسیدم اما شیطان نبود . او رفت. داشتم های های گریه می کردم.اشک هایم که تمام شد بلند شدم تا بی دلیم را با خود  ببرم.صدایی شنیدم صدای قلبم را و همان جا بی اختیار به سجده افتادم و زمین رابوسیدم به شکرانه ی قلبی که پیدا شده بود!!!

 

                                                             (عرفان نظرآهاری)


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 شهريور 1390برچسب:, توسط elina

 5.اعتقاد به رجعت چه آثاری دارد؟

 

اعتقاد به رجعت عاملی برای حرکت سازنده ی فردی و اجتماعی و وسیله ای برای طغیان علیه بی عدالتی هاست؛زیرا:

1-5.همان گونه که در باب زنده شدن مردگان،شک حضزت عزیز (ع)پس از حیات دوباره وی نیز و تردید حضرت ابراهیم (ع) با مشاهده ی حیات چهار پرنده ی ذبح شده از بین رفت و موجب ایمان بیشتر آنان به حقانیت گفتار خداوند شد،اعتقاد به اصل رجعت نیز شیعیان را به حقانیت خویش آگاه می سازد و آنان را به تلاش فردی،اجتمتعی و دینی تر غیب می کند؛

2-5.در رجعت،ائمه ی اطهار (ع) و مومنان خالص،به این جهان باز می گردند تا حق خود را باز ستانند و کافران نیز بر می خیزند تا قصاص شوند.داشتن چنین اعتقادی آثاری به همراه دارد:

1-2-5.شیعیان سعی می کنند اعمالشان را به گونه ای انجام دهند که مومنانی باشند که به همراه ائمه ی اطهار (ع) به این دنیا رجعت می کنند؛

2-2-5.با رجعت،شیعیان خالص قادرند انتقام همه ی ظلم های را بگیرند که بر آنان رفته است.نیجه ی اینکه اشتیاق به شیعه ی خالص بودن و امید به انتقام گرفتن،شیعه را برای اصلاح خویش و کسب شایستگی برای قصاص گرفتن از کافران محض،به تحرک وا می دارد.


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 شهريور 1390برچسب:, توسط ناشناس

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
.: Themes By Blog Skin :.

قالب وبلاگ